كتاب دستور كار فيلمنامه نويسان (بازنويسي)


 

مترجم: حميدرضا گرشاسبي




 
مايا: خب حالا داستان درباره چيه؟
مايلز: خلاصه كردنش يه كم سخته. اولش با نقل اول شخص يه مردي شروع مي شه كه بعد از سكته پدرش داره ازش مراقبت مي كنه. يه جورايي بر اساس تجربه هاي شخصي نوشته شده. بعد موضوع رها مي شه... بعد چند تا پيچ مي خوره و يه حوادث موازي هم تعريف مي شه و بعد وارد يه جور فضاهاي اسرارآميز داستان هاي روب گريه مي شه. آخرش هم بدون نتيجه گيري تموم مي شه.
 
الكساندر پاين و جيم تايلور، راه هاي جانبي
اكنون شما در جايي قرار گرفته ايد كه به شكلي واقعي در حال نوشتن نسخه اول فيلمنامه هستيد. شما قصد داريد صحنه ها را روتوش كنيد و به آنها بافت دهيد و همين طور تقويتشان كنيد. يا اين كه كلمات و جملات مختلف را در صحنه هاي مختلف تغيير دهيد. گاه ممكن است براي رسيدن به احساسي درست از يك صحنه 10 يا 15 بار آن را بازنويسي كنيد. شما همچنان در حال کار روي پرده اول، نيمه اول پرده دوم، نيمه دوم پرده دوم و پرده سوم هستيد كه هر كدام يك واحد از كنش دراماتيك به حساب مي آيند. اما اين بار به هر صحنه با يك لنز ميكروسكوپي نگاه مي كنيد. شما وارد يك صحنه مي شويد و آن را تحليل مي كنيد. ممكن است يك خط را حذف كنيد يا آن خط را آغاز صحنه برداريد و به پايان صحنه منتقل كنيد. يا شايد براي آن كه صحنه اي فشرده تر و متراكم تر شود، يك يا دو خط از وسط آن را حذف كنيد. به هر حال صحنه را خط به خط و كلمه به كلمه رتوش كنيد. حتي ممكن است چند خط از توضيح صحنه را نيز حذف كنيد. قصد شما اين است كه به «بهترن خوانش» از فيلمنامه برسيد. پيشترها كه فيلمنامه مي نوشتم، در جريان اين كار، قانوني براي خودم وضع كردم و آن اين است كه پاراگراف هاي توصيفي نبايد بيشتر از چهار جمله باشند. من مي دانم كه اين طور حكم دادن درست نيست، اما فيلمنامه هاي زيادي را خوانده ام كه پر از پاراگراف هاي توصيفي زمخت و حجيم بوده اند كه نيمي از يك صفحه يا سه چهارم آن را در بر مي گرفته اند. روي صفحه فيلمنامه شما بايد فضاي سفيد زيادي وجود داشته باشد، چرا كه فيلمنامه حرفه اي اين طور به نظر مي رسد. اگر مي خواهيد ببينيد يك فيلمنامه حرفه اي چه شكلي دارد، يكي از آنها را برداريد و بخوانيد. مي توانيد داخل گوگل كلمه فيلمنامه را جست و جو كنيد تا سايت هاي زيادي را به شما معرفي كند كه انباشته از فيلمنامه است. آن وقت مي توانيد يكي از آنها را دانلو كنيد. در اين صورت متوجه خواهيد شد كه پاراگراف هاي توصيفي بدون اين كه بخواهند خيلي توضيحي باشند، روان، تصويري و موجز هستند. گاهي اوقات شما متوجه مي شويد كه دوست داريد يك شخصيت را به طور كامل حذف كنيد و ديالوگ هاي او را به شخص ديگري بدهيد. با اين كار آدم هاي روي كاغذهاي شما كم مي شوند و اين موضوع مخاطب را از سردرگمي نجات مي دهد. اوليور استون به من گفت كه در اولين نسخه از فيلمنامه جوخه بيست و شش شخصيت را در 10 صفحه اول فيلمنامه معرفي مي كرده. شما نمي توانيد چنين كاري بكنيد. يادتان باشد كه قصد شما اين است كه خطوط مربوط به كنش و شخصيت ها خيلي نرم و راحت حركت كنند.
در مرحله رتوش، يعني بعد از پنج يا 10 بار سر و كله زدن با صحنه ها براي درست شدن آنها، شما ممكن است متوجه باشيد كه فيلمنامه باز هم كارآيي ندارد. همين طور كه داريد به اين مشكل فكر مي كنيد، مي فهميد كه احتمالاً بايد سه خط از صحنه اي در پرده اول را به صحنه اي ديگر در نيمه اول پرده دوم منتقل كنيد. يا اين كه مي توانيد بين دو صحنه پل بزنيد و يك انتقال خوب را باعث شويد تا فيلمنامه مؤثرتر شود. يا مي توانيد روي صحنه ها تلسكوپ بيندازيد؛ يعني يك صحنه از نيمه اول پرده دوم را برمي داريد و آن را با صحنه اي ديگر در نيمه دوم پرده دوم تركيب مي كنيد. به اين ترتيب يك صحنه كاملاً جديد را بنا مي كنيد كه همان حرف ها را مي زند، اما در زماني كوتاه تر. يادتان به نيت صحنه باشد: هم داستان را جلو مي برد و هم اطلاعاتي درباره شخصيت اصلي را آشكار مي كند. اگر صحنه هاي شما در حداقلي ترين شكل خود يكي از اين دو را نداشته باشند، بايد آنها را حذف كنيد. يعني كه به آن نيازي نيست.
وقتي شما به ريتم مشخصي كنشي توجه مي كنيد، احتمالاً جاهايي را كشف مي كنيد كه در آنها مكث ها و حركاتي ساده وجود دارند. اين مكث ها يا حركات ساده پيش از آن كه شخصيت به حرف بيايد، باعث تقويت تنش در يك صحنه مي شوند. به اين جمله توجه كنيد: «مرد به زني كه آن سوي او نشسته بود، نگاه مختصري انداخت.» شما مي توانيد آن جمله را به اين شكل تغيير دهيد: «مرد پرسشگر زن را زير نظر گرفت.» شما با اضافه كردن قيد به جمله ها، صحنه ها را تصويري تر مي كنيد و با حذف كلمات از حرف ها، ديالوگ ها را موجزتر مي كنيد. گاه يك جمله كامل و يا مقدار زيادي از ديالوگ ها بايد حذف شوند.
شما همچنان روي واحدهايي از كنش دراماتيك كار مي كنيد. نخست، پرده اول را كامل كنيد. بعد برويد سراغ نيمه اول پرده دوم و نيمه دوم پرده دوم و بعدتر روي پرده سوم كار كنيد. وقتي كه روي واحدها كار مي كنيد، به خودتان اجازه دهيد كه روي داستان و پيشبرد آن كنترل داشته باشيد. به اين شكل شما قدم به قدم به طرف نتيجه گيري داستان مي رويد.
يادتان باشد كه ساختار خوب به رابطه بين تكه يخ و آب يا آتش و گرماي آن شبيه است. هم زمان كه فيلمنامه خود را رتوش مي كنيد، خطوط ساختاري را روان مي كنيد تا به حوادث يا رويدادهايي مي رسيد كه به خطوط داستان چنگ مي اندازند؛ حتي اگر برجسته نباشند.
كلمات كليدي اينها هستند: فشردن، پيراستن، موجز كردن، روتوش كردن، حذف كردن، حذف كردن و بعد باز هم حذف كردن. خيلي از نويسندگان تازه كار دوست ندارند كلمات و پاراگراف هاي خود را حذف كنند، اما شما بايد ظالم و بي پروا باشيد. اگر نمي دانيد كه آيا بايد يك صحنه، سكانس يا ديالوگي خاص را نگه داريد، هميشه فرصت داريد كه آن را حذف كنيد.
در اين مرحله سوم يا نسخه رتوش، ما فقط يك نيت داريم و آن اين است كه نوشته خود را تا حد امكان به بهترين فيلمنامه تبديل كنيم. چطور مي فهميد كه چه وقت بازنويسي شما كامل شده است؟ اين يك پرسش مشكل و ندايي سخت است. شما هرگز با اطمينان كامل نمي توانيد به آن پرسش پاسخ دهيد، اما نشانه هايي خاص وجود دارند كه بايد آن را جست و جو كنيد. قبل از همه، بايد درك كنيد كه فيلمنامه شما هرگز كامل نخواهد بود. هميشه چند صحنه جزئي وجود دارند كه كار نمي كنند. مهم نيست كه آن فيلمنامه را چند بار نوشته ايد يا يک صحنه مشخص را چند بار بازنويسي کرده ايد. ممکن است هرگز به چيزي كه مي خواهيد دست پيدا نكنيد. گاهي اوقات بايد اجازه دهيد كه صحنه ها به حال خودشان رها شوند. ممكن است هيچ كس متوجه نشود كه آنها كار نمي كنند و همين طور ممكن است انتظارات بقيه با انتظارات شما يكي نباشد.
ممكن است شما متوجه شويد كه داريد زياده از حد براي تغييرات جزئي وقت مي گذاريد. ممكن است شما جمله «اما نشانه هايي وجود دارند»، را به جمله «و نشانه هايي وجود دارند» تغيير دهيد. نشانه اي مشخص وجود دارد كه شما آماده به توقف هستيد و آن وقتي است كه شما كاغذهايتان را روي زمين مي گذاريد و مي گوييد: «تموم شد من اولين نسخه فيلمنامه خودمو كامل كردم.» اين زماني است كه شما آن را رها مي كنيد. حالا يا سرپا و قبراق است يا افتاده و به دردنخور است.
در اين نقطه از كار، من مي توانم به شما پيشنهاد بدهم كه نسخه اول خود را بدهيد به كسي يا كساني كه به آنها اعتماد داريد. من شخصاً به شما پيشنهاد مي كنم فيلمنامه را به كساني كه دوستشان داريد ندهيد يا آنهايي كه به شكلي معنادار براي شما مهم هستند. چرا؟ براي اين كه صرف نظر از عشق شان، مهرباني شان و رابطه شان با شما، آنها مي خواهند با شما صادق باشند. خب شما با اطمينان كامل فيلمنامه هايتان را در اختيار آنها گذاشته ايد تا آنها مواد و مصالح شما را بخوانند و ارزيابي كنند. صرف نظر از عشق به شما، آنها مي خواهند بي رحم باشند. خب آنها به شما مي گويند اين شخصيت خسته كننده و تخت است يا موضوع دراماتيك و ديالوگ هايتان ضعيف هستند. وقتي كه شما از كسي كه دوستش داريد مي خواهيد داستانتان را نقد كنيد و نظر بدهد، با بدترين ترس هايتان مواجه مي شويد. از اين بابت به من اعتماد كنيد.
مثالي مي زنم. در يكي از كلاس هايم، زن دانشجويي داشتم كه استعداد غريبي در طنازي داشت. آدم خاصي بود و البته حواس پرت. قبل از كلاس هيچ وقت فيلمنامه ننوشته بود، اما ايده اي داشت و مي خواست آن را تبديل به فيلمنامه اي كمدي كند. بنابراين به كلاس آمد و چند مرحله را گذراند. او موضوع خود را طراحي كرد، شخصيت هايش را بسط داد و بعد يك تريتمنت چهار صفحه اي نوشت. زن با احساسي از عدم اطمينان به نوشته اش، آن را به همسرش داد تا او فيلمنامه را بخواند حالا اتفاقاً همسرش آهنگساز موفقي بود كه چند سال در هاليوود كار كرده بود. مرد تريتمنت را خواند و صرف نظر از «عشق صميمانه اش به همسرش» مي خواست با زن كاملاً صادق باشد. حدس بزنيد چه اتفاقي افتاد. مرد، به نام عشق، زن را به صليب كشيد. مرد به زن گفت كه شخصيت هايت ضعيف هستند. پيرنگ خيلي معمولي است و هيچ كس موقعيت داستاني را باور نمي كند. و شما مي دانيد كه مرد در ذهن خود احساس مي كرد دارد كار درستي مي كند. مرد واقعاً مي خواست هسمرش را از واقعيات خشن هاليوود محافظت كند و او نمي خواست كه همسرش آسيب ببيند. زن مؤدبانه به حرف هايي كه همسرش مي زد، گوش داد. بعد نگاهي به كاغذهاي خود انداخت و آن را در كشويي گذاشت و ديگر هيچ گاه دوباره به آن نگاه نكرد. تا همين امروز، زن ديگر هيچ وقت ننشست تا دوباره فيلمنامه اي بنويسد، در صورتي كه داستان او استعداد خوبي براي فيلمنامه شدن داشت.
با اين تجربه، من هميشه به مردم مي گويم كه فيلمنامه شان را ندهند به كساني كه دوستشان دارند يا برايشان مهم هستند. شما نبايد از اين نوع آدم ها بازخورد بگيريد. درست است كه آنها شما را دوست دارند و بهتان اهميت مي دهند، اما واقعيت اين است كه وحشتناك ترين ترس هايتان را تأييد مي كنند. يا ممكن است آنها به شما بگويند كه كارهايتان را خيلي دوست دارند و شما مي مانيد كه حرفشان دروغ است يا راست. ما هميشه به كاري كه مي كنيم اطمينان كامل نداريم و هيچ گاه نمي فهميم كه چيزي كه نوشته ايم درست كار مي كند يا نه. و شما دوست نداريد كسي چيزي را به شما بگويد كه خودتان از قبل مي دانيد.
به خصوص در هاليوود، در اغلب اوقات هيچ كس به شما حقيقت را نمي گويد. ممكن است چيزي شبيه به اين جمله را به شما بگويند: «من كار شما رو دوست داشتم، ولي در حال حاضر اين پروژه اي نيست كه بخوايم توليدش كنيم» يا «ما يه كاري مثل اين رو قبلاً ساختيم» يا «ما يه پروژه اي مثل اين فيلمنامه رو در دست توليد داريم».
اين حرف ها به شما كمك نمي كنند. شما احتياج به بازخورد داريد. شما مي خواهيد يك نفر به شما بگويد كه واقعاً درباره فيلمنامه شما چگونه فكر مي كند؛ اين كه آيا كار مي كند يا نه؟ پس بايد آدم هايي را كه مي خواهيد فيلمنامه تان را بخوانند، با دقت انتخاب كنيد.
بعد از اين كه آنها فيلمنامه شما را خواندند، به آن چه مي گويند گوش دهيد. از نوشته خودتان دفاع نكنيد. نبايد اين طور باشد كه آن چه مي گويند گوش دهيد و بعد آنها را با احساس آزردگي و رنجش و حق به جانب بودن ترك كنيد.
ببينيد كه آيا آنها متوجه نيت و قصد شما شده اند؟‌ آيا فهميده اند چه مي خواسته ايد بنويسيد؟ به حرف هايشان از اين منظر گوش دهيد كه ممكن است درست بگويند نه اين كه حتماً درست مي گويند. آنها حتماً مشاهدات، نقدها، پيشنهادات، نقطه نظرات و قضاوت هايي خواهند داشت. آيا حق با آنهاست؟ از آنها بپرسيد و روي پاسخ هايشان تامل كنيد. آيا پيشنهادات و ايده هايشان به دردبخور است؟ آيا آنها چيزي به فيلمنامه شما اضافه مي كنند؟ آن را تقويت مي كنند؟ آيا چيزي به آن نمي دهند؟
داستان را با آنها مرور كنيد. متوجه مي شويد كه آنها از چه چيزي خوششان آمده و چه چيزي را دوست ندارند. چه چيزي از نظر آنها به دردبخور است و چه چيزي نيست. در اين نقطه، شما هنوز نمي توانيد فيلمنامه تان را به شكل عيني ببينيد. اگر نظر ديگري هم بخواهيد، ممكن است گيج شويد. مثلاً اگر فيلمنامه را بدهيد كه چهار نفر بخوانند، احتمالاً هر كدام چيزي خلاف ديگري مي گويند. يكي ممكن است رابطه را دوست داشته باشد و ديگري نه. يكي ممكن است بگويد سرقت را دوست دارد، اما از نتيجه آن خوشش نيامده. يكي ديگر حيران است كه چرا شما روابط بين ديگر شخصيت ها را تقويت نكرده ايد. اين كه فيلمنامه تان را بدهيد چندين نفر بخوانند، کار درستي نيست، لااقل در اين مرحله كه درست نيست. كافي است بازخوردهاي اوليه را از دو نفري كه با شما صادق هستند و به آنها اطمينان داريد، بگيريد. وقتي كه همه تغييرات لازم را براي بهتر شدن فيلمنامه انجام داديد، آن وقت مي توانيد آن را به دنيا عرضه كنيد؛ از طريق يك كارگزار (عامل فروش)، تهيه كننده، دفتر فيلمسازي، وكيل يا هر كسي كه بتواند چنين كاري را انجام دهد. فيلمنامه شما يا مي ايستد يا زمين مي خورد. اصلاً قرار نيست چيز كاملي باشد. «كمال طلبي يك ايده آل است و فقط در ذهن وجود دار نه در عالم واقعيت.» اين را ژان رنوآر گفته. باورش كنيد.

تمرين
 

آماده ايد؟ پس شروع مي كنيم.
اول بنشينيد و نسخه چرك نويس خود را از آغاز تا پايان در يك نشست بخوانيد. يادداشت برنداريد، فقط بنشينيد و بخوانيد. الان شما در يك ترنِ هوايي احساسي قرار گرفته ايد. با آن نجنگيد، انكارش نكنيد و سعي نكنيد براي چيزهاي به دردنخورش دليل بياوريد. فقط به خواندن ادامه دهيد. شما داريد در ذهنتان چيزهايي را تغيير مي دهيد. اشكالي ندارد. شما بين نوميدي و شادي در نوسان هستيد. پس از سواري لذت ببريد وقتي كه خواندن را تمام كرديد، يك يا دو روز فرصت داريد تجربه خودتان را هضم كنيد.
بعد با استفاده از يادداشت هاي آزاد، سه يادداشت مي نويسيد كه هر كدام بايد دو صفحه باشد. در اولين يادداشت به اين سؤال جواب مي دهيد: اصل چيزي كه باعث شد من به اين ايده جذب شوم، چه بود؟ فقط بايد كلمات و افكار و احساساتتان را روي كاغذ بياوريد تا براي خود يادآور شويد كه اولين الهام و جرقه نوشته تان چه بوده و چرا مي خواسته ايد اين فيلمنامه را بنويسيد. نسبت به جواب خود ارزيابي و قضاوت نداشته باشيد. فقط آن را بنويسيد. در اينجا قصد ما شفاف شدن است، بنابراين نگران گرامر، املاي درست كلمات و ساختار صحيح جملات نباشيد. اين فقط تمريني براي شماست و نه كس ديگر.
وقتي كه اولين يادداشت را تمام كرديد، دومين يادداشت را شروع كنيد: من چه نوع داستاني براي پايان اين نوشته در نظر گرفته بودم؟ ممكن است قصد داشته ايد يك فيلمنامه اكشن - تريلر بنويسيد و حالا با يك نوشته تريلر رمانتيك روبه رو شده ايد. تعريف كنيد كه مي خواهيد فيلمنامه تان با چه نوع داستاني خاتمه بگيرد. اين كار را به صورت يادداشت هاي آزاد و در دو صفحه انجام دهيد. فقط ايده ها، كلمات و افكارتان را روي كاغذ بياوريد. محدوديتي وجود ندارد، پس خودتان را سانسور نكنيد.
وقتي كه يادداشت دوم نيز تمام شد، سومي را آغاز كنيد. به اين سؤال در دو صفحه پاسخ دهيد. در چيزي كه نوشته ام چه تغييراتي بايد بدهم تا به چيزي كه مي خواسته ام، برسم؟ همان گونه كه قبلاً گفته ام، ممكن است فيلمنامه شما در پايان، نوشته بهتري باشد از فيلمنامه اي كه در آغاز مي خواسته ايد بنويسيد، براي اين منظور چه تغييراتي لازم است؟ شايد بايد شخصيت ها را قوي تر كنيد، يا رابطه هايشان را تقويت كنيد، يا اين كه افتتاحيه را تصويري تر بنويسيد. اين تمرين به شما نشان مي دهد براي بهتر شدن فيلمنامه تان به چه چيزهايي نياز داريد.
پس از كه به اين سه سؤال جواب دايد، اكنون آماده ايد كه وارد مرحله عملي نوشتن شويد.
با پرده اول شروع كنيد. آن را به عنوان يك واحد از كنش دراماتيك بخوانيد و يادداشت برداريد. اين يادداشت ها مي تواند در حاشيه فيلمنامه باشد يا در يك صفحه جداگانه نوشته شود. هر صحنه جديد را با توجه به صحنه هاي قديمي نوشته تان ساختار بدهيد و اگر لازم شد، ساختار پرده اول را روي 14 كارت 5×3 طراحي كنيد. كارت ها را طوري بچينيد كه با جريان كنش احساس راحتي داشته باشيد و بعد شروع به نوشتن كنيد. ممكن است چند صفحه اول شما خيلي خوب نباشند. اشكالي ندارد. نگران آن نباشيد. اين يك نسخه مكانيكي است. ممكن است لازم باشد كه 80 تا 85 درصد از مواد و مصالح خود را تغيير دهيد. نگران آن نباشيد. فقط اين كار را انجام دهيد.
روي واحدهاي كنش كار كنيد. همه روند بازنويسي پرده اول مي تواند در يك يا دو هفته انجام شود. اگر احساس مي كنيد داستانتان لنگ مي زند يا تكه تكه است، نگران آن نباشيد. فقط با تمركز بر رشته هاي روايت، خطوط داستاني خود را طراحي كنيد.
بعد برويد سراغ نيمه اول پرده دوم. اين واحد از كنش دراماتيك را بخوانيد و كنار صفحات يادداشت بگذاريد. اگر لازم شد، ساختار را روي كارت هاي 5×3 طراحي كنيد. بعد بازنويسي را شروع كنيد. صحنه ها را بنويسيد و از بزنگاه اول به نقطه مياني برويد. ممكن است 50 تا 60 درصد مواد اين واحد تغيير كند. همان طور كه نقطه مياني را مي نويسيد، مطمئن شويد كه تمركز روي خطوط داستان، شفاف و تعريف شده است. بعد به سراغ نيمه دوم پرده دوم برويد. همان روند را ادامه دهيد؛ خواندن واحد، يادداشت برداشتن و طراحي روي كارت ها و بازنويسي. در اين واحد از كنش دراماتيك، شما مواد خود را از 40 تا 50 درصد تغيير خواهيد داد. فقط آن چه را كه بايد تغيير كند، تغيير دهيد. نگران ريتم، تنش يا انتقال هاي اين مرحله مكانيكي نباشيد.
وارد پرده سوم شويد. اندازه پرده را تصحيح كنيد و همه تغييراتي را كه لازم است تا خطوط داستاني انسجام پيدا كنند، اعمال كنيد. پايان داستان را بررسي كنيد. آيا آن چنان كه خودتان مي خواسته ايد، مؤثر است؟ شايد لازم باشد كه آن را از اساس تغيير دهيد. آن چه مهم است اين كه پايان بايد كار كند. هر چيزي را كه لازم است تا به بهترين پايان برسيد، انجام دهيد. وقتي اين مرحله مكانيكي را كامل كرديد، وارد مرحله روتوش شويد. روي اين واحد كنش 30 صفحه اي كار كنيد. رتوش كنيد، بتراشيد، تميز كنيد، فشرده كنيد، تقويت كنيد، حذف كنيد و كم كنيد مواد داستاني تان را. اسم شما روي اولين صفحه فيلمنامه است، پس تا آنجا كه مي توانيد بهترين كار را انجام دهيد. يادتان باشد كه يك فيلمنامه قبل از اين كه فيلم شود، يك تجربه خواندني است.
منبع: نشريه فيلم نگار شماره 105